در حالی که کل کشور داره تعطیل میشه اینجانب قراره برم کارآموزی. یه هفته صبحکار و یه هفته عصر کار، دو هفتهام مجازی. از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم چون تو این دو هفته قراره سطح علم و دانشم از این رو به اون رو بشه. فقط منتظرم خودم یا خانوادهام کرونا بگیریم تا برم دهن شورای صنفی رو سرویس کنم.
عملای الکتیو که کنسلن مگه یه اورژانسی چیزی بیارن واسه عمل. یازده نفر قراره دست به خایه واستیم تو اتاق عملی که ده تا اتاق داره. جزو محالاته کل اتاقا پر باشن. از عصرا هم حرف نزنیم که رسما پرسنل میشینن دور هم تخمه میشکنن.ای علوم پزشکی رو گاییدم.
نشستم دارم جزوهها و کتابامو دوره میکنم، احساس میکنم هیچی یادم نیست. ولی تو این دو هفته اگه اینتوبه بهم ندن میرم میشینم دم در اتاق عمل جیغ میزنم. تا توی این دو هفته پرفسور نشم از بیمارستان نمیام بیرون. به به تازه قراره همکلاسیامو بعد یه سال ببینم. چه سعادتی بالاتر از دیدن اون نکبتای عزیز. خدا بخیر کنه این آذر ماه رو. امیدوارم اگه قراره کسی از کرونا بمیره اون من باشم نه این سه تا.