میدونی چی منو ناراحت میکنه؟ وقتی گذاشتم بری هنوزم عاشقت بودم. وقتی مجبورت کردم بری، درستش اینه.
اگه قبل از آشنایی باهات کتاب ترانههای شبانه رو میخوندم شاید هرگز منظور نویسندهاش رو درک نمیکردم. ولی الان میفهمم و خوشحالم که وقتی عاشقت بودم رفتی.
این حرفایی که آدما در مورد پشیمونی و زندگی دوباره میزنن رو نمیفهمم. البته که میتونستم بهتر از این باشم ولی از هیچ چیزی پشیمون نیستم. من مشتاق اون قلب دردها، گریهها و حسهای بد بودم. لذت بردم از درد کشیدن برای تو، هنوز هم لذت میبرم. از درد دوریت لذت میبرم، از دردی که تنهایی داره خوشم میاد.
قلبم پر از درد میشه با یادآوری تمام اون روزها، و عجب درد زیباییه.
تو رنگِ صورتیِ دنیای منی، تا ابد.
*?Does she know that we bleed the same