از شهر کتاب دوباره بهم پیام دادن که یه نفر میخواد ناشناس برات کتاب بفرسته °_°
| مرام المصری |من هر جایی که برم فورا یه نقطهی موردعلاقه برای خیره شدن پیدا میکنم. مثلا تو کرگدن خیابون روبرویی که از طبقهی بالا دید داشت، تو کافه طوری تیر چراغ برق که دقیقا روبروی اون مبل دو نفره بود. وقتی با تو بودم چشمات، دستات و لبخندت.
+ با کسب اجازه از محضر پزشکان بزرگوار بلاگفا مدتیه به خوددرمانی گردنم روی آوردم. متوکاربامول و تیزانیدن یک چهارم. دوباره دردش داره دیوونهام میکنه. بعد از کنکور دیگه این گردن واسه من گردن نشد. بعد کرونا میرم یقهی دکترمو میگیرم، اگه قراره تا آخر عمر دهنمو سرویس کنه خب بگو بهم حداقل مرد ناحسابی.
بالاخره بعد از جنگ و جدل فراوان و حرص خوردنهای بسیار موفق شدیم دو هفته کارآموزی هارو کنسل کنیم. این موفقیت بزرگ رو به خودم و شما خوانندههای عزیزم تبریک میگم. حداقلش اینه که از بیمارستان کرونا نمیگیرم تا دو هفته :)))
در حالی که کل کشور داره تعطیل میشه اینجانب قراره برم کارآموزی. یه هفته صبحکار و یه هفته عصر کار، دو هفتهام مجازی. از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم چون تو این دو هفته قراره سطح علم و دانشم از این رو به اون رو بشه. فقط منتظرم خودم یا خانوادهام کرونا بگیریم تا برم دهن شورای صنفی رو سرویس کنم.
عملای الکتیو که کنسلن مگه یه اورژانسی چیزی بیارن واسه عمل. یازده نفر قراره دست به خایه واستیم تو اتاق عملی که ده تا اتاق داره. جزو محالاته کل اتاقا پر باشن. از عصرا هم حرف نزنیم که رسما پرسنل میشینن دور هم تخمه میشکنن.ای علوم پزشکی رو گاییدم.
نشستم دارم جزوهها و کتابامو دوره میکنم، احساس میکنم هیچی یادم نیست. ولی تو این دو هفته اگه اینتوبه بهم ندن میرم میشینم دم در اتاق عمل جیغ میزنم. تا توی این دو هفته پرفسور نشم از بیمارستان نمیام بیرون. به به تازه قراره همکلاسیامو بعد یه سال ببینم. چه سعادتی بالاتر از دیدن اون نکبتای عزیز. خدا بخیر کنه این آذر ماه رو. امیدوارم اگه قراره کسی از کرونا بمیره اون من باشم نه این سه تا.
میدونی چی منو ناراحت میکنه؟ وقتی گذاشتم بری هنوزم عاشقت بودم. وقتی مجبورت کردم بری، درستش اینه.
اگه قبل از آشنایی باهات کتاب ترانههای شبانه رو میخوندم شاید هرگز منظور نویسندهاش رو درک نمیکردم. ولی الان میفهمم و خوشحالم که وقتی عاشقت بودم رفتی.
این حرفایی که آدما در مورد پشیمونی و زندگی دوباره میزنن رو نمیفهمم. البته که میتونستم بهتر از این باشم ولی از هیچ چیزی پشیمون نیستم. من مشتاق اون قلب دردها، گریهها و حسهای بد بودم. لذت بردم از درد کشیدن برای تو، هنوز هم لذت میبرم. از درد دوریت لذت میبرم، از دردی که تنهایی داره خوشم میاد.
قلبم پر از درد میشه با یادآوری تمام اون روزها، و عجب درد زیباییه.
تو رنگِ صورتیِ دنیای منی، تا ابد.
*?Does she know that we bleed the same
هری الهام بخش منه ولی نه فقط به خاطر صداش و موسیقیش. همونطور که خاطره گفت روح آزادی داره. بدون ذرهای مردانگی سمیبا بخش زنانهی وجود خودش آشتی کرده. زنده است و زندگی کردنش ارزش این جهان رو بالا میبره. جوری زندگی میکنه که من همیشه دلم میخواست. قدم به قدم پیشرفت میکنه و الان هم که اینجاست. تنها خواننده مرد تاریخه که سولو میره رو جلد مجلهی ووگ آمریکا.
تو مصاحبه گفته بود بعد از قرنطینه مدتی برای زندگی میره توکیو. برام جالبه که اونم آرامش جادویی ژاپن رو پیدا کرده. چیزی که احتمالا قراره من تا مدتها حسرتشو داشته باشم.
اولین بار به خاطر هری رفتم سراغ جنگل نروژی، اولین بار به خاطر هری فهمیدم که چقدر احمقانه است این مردانه بودن و زنانه بودن، هری نشونم داد اشکالی نداره آدمارو دوست داشته باشی. هری برای من بزرگ تر از یه فنگرلی سادهی دوران نوجوونیه. هری مسیر زندگی منه. تا هر وقت که زنده باشم و زنده باشه، اجازه میدم زندگی کردن رو یادم بده.
#استایلز
میپرسی مراسم ازدواج موردعلاقهام چطوریه؟ بستگی داره.
بستگی داره به این که مقابلم تو باشی یا کسی دیگه. اگه تو باشی شاید یه چیز کلاسیک کنار دریا. البته دریا نه، میدونی که از دریا خوشم نمیاد. بیا یه شب زیر بارون با هم ازدواج کنیم. تو حلقهای که برام خریدی رو از جیبت بیرون بیار و بقیش رو بسپار به من.
بیا توی برف با هم ازدواج کنیم، زیر آسمون قرمز، توی سرما. دستکشهامو در میارم که حلقه رو دستم کنی.
واقعا فکر میکنی برام مهمه یه مراسم آنچنانی بگیرم؟ من فقط به تو احتیاج دارم، به تاریکی، به سرما و به حلقهی ازدواج.
زیر برف قسم میخورم که حتی وقتی ازت متنفرم هم همراهت باشم. قسم میخوری که منو تا ابد مثل روز اول دوست داشته باشی. چه اهمیتی داره که بقیه تنفر من نسبت به تو رو نمیفهمن؟
سرابِ من، من در حالیکه ازت متنفرم عاشقتم. و فقط تو اینو میفهمی.
بعدش میدونی قراره چیکار کنیم؟ منو میبری خونه و من بهت نشون میدم خونه یعنی چی. بهت نشون میدم چطوری یه چهاردیواری تبدیل میشه به امنترین و گرمترین مکان دنیا. بهت نشون میدم گرما یعنی چی.
بهت نشون میدم چطوری باید زندگی کنی.
گویا جدی جدی این واکسنی که تو آمریکا دارن میسازن جواب داده. تو فاز سوم تا نود درصد موفقیت آمیز بوده و این در حالیکه واکسن آنفولانزا فقط هفتاد درصد جواب میده. احتمالا آذر ماه بفرستنش واسه تایید نهایی FDA.
+رفتم کامنتای پست اینستاگرام پیج دانشگاه که این خبرو منتشر کرده رو بخونم، باورتون نمیشه چند نفر گفته بودن اگه بیاد هم ما نمیزنیم اینا میخوان مارو عقیم کنن و ذهنمونو کنترل کنن. به زور جلوی خودمو گرفتم ریپلای نکنم، اولا کاش تو عقیم شی که ژن معیوبت به آیندگان منتقل نشه، دوما آخه تو اصلا مغز داری که بخوان کنترلش کنن؟ ولی کظم غیظ کردم.
دهنم سرویس شد سر پایان نامهی خاطره. استاد کودنش ورد 2007 داره و هر فایلی رو نمیتونه رو کامپیوترش باز کنه بعد لپ تاپ ما ورد 2016 داره. کلی دستکاری کردم، صفحه آرایی کردم دادم فرستاد واسه استادش مرتیکه گفته؛ حروفش بهم ریختهاس. خب آخه الدنگ حروفش بهم ریختهاس چون ورد تو واسه دوران دایناسوراست. به روز کن اون بیصاحابو مگه استاد تمام اون دانشگاه نیستی؟ یه گله گاو استخدام کردن واسه دانشگاه.
وقتی به فصل دوم پایان نامهاش فکر میکنم تن و بدنم میلرزه. خودش اصلا سر در نمیاره از این چیزا فقط نوشته داده دست ما براش آماده کنیم :)))
تا این دفاع کنه من خودم یه پا پرفسور میشم.
تعداد صفحات : 1